خیلى دلم مىخواهد بیایم و بوسه بر خاک مطهر و عزیزت بزنم که در روز عاشورا متبرک شده است . در مورد آن روز خیلى سؤال دارم که کاش مىشد پاسخ دهى . کاش مىشد روز عاشورا را تو برایم توصیف کنى . معمولا اول نامهها مىنویسند امیدوارم حالتخوب باشد . ولى من مىخواهم بپرسم تو زندهاى یا مرده
مگر مىشود کسى شاهد آن همه ظلم باشد و از غصه نمیرد؟ کربلا، چطور توانستى آن روز از ظلم ظالمان بر خاندان معصوم پیامبرصلى الله علیه وآله بر خود نلرزى؟ چطور توانستى لب تشنه رقیه دخترى کوچک که فقط و فقط سه سال داشت را ببینى و چشمه آبى نجوشانى؟ کربلا چگونه تحمل کردى خون نوزاد شش ماههاى را به روى صورت؟
آن روز غروب که از خون عزیزان پیامبر صلى الله علیه وآله رنگین شده بودى، چه احساسى داشتى؟ چرا از آن روز به بعد هر کسى از بنى امیه را که دیدى نبلعیدى؟
کربلا از تو گله دارم! چگونه آتش را در پروانههاى زیباى آل عبا و خیمهها دیدى و با خاک خاموش نکردى؟ کربلا تو که آب را از لبان تشنه و خشکیده آنها پنهان کردى ، دیگر چرا آتش را خاموش نکردى؟
آهاى کربلا، مىگویند آب فرات از آن روز به بعد گل آلود شده، ولى تو چه؟
تو که آن روز به آب راه ندادى، تا از دلت عبور کند ولى راه خون عزیزان على (ع)و فاطمهعلیها السلام را در دل باز کردى، اکنون چه احساسى دارى؟ کربلا نمىدانم چرا، چرا تو براى ریخته شدن خون حسین (ع) بر روى دامنت انتخاب شدى؟ مگر در عذاب این که شاهد آن صحنهها بودى نسوختى؟ آیا ذرههاى خاکتباز هم بعد از آبیارى شدن با خون آن جوانان پاک، از بارش باران لذت مىبرد
ولى هر چه که بوده و هست تو حالا مامن ارواح پاک هستى و شانه هایت زخمى تازیانههاى نامردان زمانه . کربلا تو که بستر خون و جسم شهدائى، کربلا تو که عرصه هجوم وحشى قابیلیان بر مطهرترین قطرات وجود مقدس خدا بر روى خاک بودى، تو که شاهد معراج سیدالشهداء بودى، حتما فرشتهها را هم دیدهاى که از بیداد دشمنان خدا و دیوان ستمگر اشک ریختند . آیا مىتوانم بپرسم مزه اشک و خون و غم و خاک به تلخى کدام زهر بوده است؟ کربلا، دیدن سرهاى بى تن بر نیزهها و تنهاى بى سر و نعش اطفال و خاکستر گهوارهها چگونه بود؟ کربلا نمىدانم دلتسوختیا پژمرده و یا . . .
ولى کاش مىشد راه ما به خاک تو باز مىشد تا تربت متبرک تو را لمس مىکردیم هر چند وقتیک بار به منزلگاهى در نزدیکى تو مىآییم، ولى جز اشک و حسرت دیدار تو و بوسه بر خاکت، جاى پاى عزیز زهرا علیها السلام، چه به ما مىرسد، دعاى عرفه فیض کمى نیست ولى ما تو را و مقبره مولایمان را مىخواهیم . مولاى غریب و مظلومان حسین (ع) که در آغوش خود نگهدارى مىکنى . کربلا تو را به خدا قسم مىدهم از آن گلها خوب مواظبت کن . نمىدانم قدرشان را مىدانى یا نه؟
کربلا آیا شنیدهاى که از تو مىپرسند:
کربـلا تـا چنـد روز آن جســم پــاک
ماند بى غسل و کفن بر روى خاک ؟
هر وقت که این شعر را مىشنوم دوست دارم این کالبد را بشکافم تا شاید از رنجشنیدن این ابیات آزاد شوم .
نامهام کمى طولانى شد . شاید تا زمانى که جواب نامهام را ندادى دیگر نامه ننویسم یا شاید خدا خواست و به دیدارت آمدم و یا شاید هم از غصه